وصیت نامه یک عاشق بزرگ

 

هنگام مرگ صلیبی از رنج درست کرده  و بر تابوت من بگذارید که با اولین طلوع خورشید آب شود.

 

اشک بر قبر من بریزید زیرا همیشه با چشمان گریان بوده ام...

 

پاهایم را از تابوت بیرون بگذارید زیرا بدانند که هرچه دویدم نرسیدم...

 

دست هایم را از تابوت بیرون بگذارید که بدانند با دستان خالی از این دنیا رفته ام...

 

چشمانم را باز بگذارید تا همه بدانند چشم انتظار او هستم...

 

درخت سروی در بالای قبرم بکارید تا همه بدانند که مانند ان صبور و استوار بوده ام...

خواستم عشق رو ...

 

خواستم عشق رو تو دستام بگیرم ، ولی جا نشد.

پس گذاشتمش تو جیبم ، ولی جا نشد.

در کیفم رو باز کردم ، ولی جا نشد.

تصمیم گرفتم ببرمش تو اتاق ، ولی جا نشد.

بنابر این یه خونه براش گرفتم ، ولی جا نشد.

با خودم گفتم : یه باغ ! آره ! ولی جا نشد.

حتما تو کره زمین جا می شه ، ولی جا نشد.

پس گذاشتمش تو قلبم ، حالا دیگه جاش خوبه ،خوبه...

تازه می فهمم این که می گن دل آدم می تونه از دنیا هم بزرگتر باشه ، یعنی چی.

 

آغاز به کار

سلام

امروز من یعنی وبلاگ من متولد شد و چه روز خوبی هم متولد شد.

هم زمان با ولادت امام جواد (ع)

تولدم مبارک

این روز هم به شما مبارک